خانواده و حبّ اهل‏بيت (علیهم السلام)

نويسنده: حجت الاسلام جواد محدّثي
و چه دوستاني شايسته‏تر از «اهل‏بيت»، براي عشق ورزيدن، دوست داشتن، رابطه قلبي داشتن، به ياد آنان زيستن و نفس كشيدن و با عشق و محبت آنان فرزند تربيت كردن و جامعه ساختن!
وقتي با كسي يا كساني «رابطه» داريم، از آنان ياد مي‏كنيم، تماس گرفته احوالپرسي مي‏كنيم، به ديدارشان مي‏رويم، به مهماني دعوتشان مي‏كنيم، در غم و شادي آنان شريك مي‏شويم، در سفر و حضر پيوند با آنان را مغتنم مي‏شماريم و اين رابطه را در همه شئون زندگي خويش، جريان و سريان مي‏دهيم.
اهل‏بيت عصمت و دودمان پاك پيامبر، دوست‏داشتني‏ترين، خانواده‏اي هستند كه مي‏توان نام برد و پاك‏تر از آنان وجود ندارد و قرآن به طهارت آنان گواهي داده است و نيز اين فرمانِ قرآن كه «كونُوا مَعَ الصادقين؛1 با راستان و راستگويان باشيد»، بر آن دودمان مطهر تطبيق و تفسير شده است و مزد رسالت حضرت رسول، «مودّت ذي‏القربي» قرار داده شده است.2
با اين خاندان، تا چه حد رابطه مودت و دوستي داريم؟ تا چه حدّ، «عترت پيامبر» در خانواده ما «حضور» دارند؟ آيا در گسترش عطر و بوي «محبت اهل‏بيت» در خانه و خانواده و فرزندان و بستگانمان، فعال بوده‏ايم؟ اگر عشق و انس با خاندان پيامبر(ص) يك «وظيفه» است، تا چه حد خود و فرزندانمان به اين وظيفه عمل كرده‏ايم و ديگران را به اداي اين تكليف، فرا خوانده‏ايم؟
طبيعي است كه سخن از «تربيت ولايي» به ميان آيد و پروراندن نسلي علي‏دوست و محبّ خاندان رسول و دلباخته و پيرو اهل‏بيت، كه در غم‏ها و شادي‏هاي اين مجموعه نوراني، غمگين و شادمان شوند و ميان خود و آنان عُلقه و پيوندي دروني، عاطفي و روحي احساس كنند و همين پيوند را سرمايه و خميرمايه همرنگي و همراهي با آنان قرار دهند.
بخشي از تربيت ديني فرزندان، «تربيت ولايي» است، چرا كه محبت و ولايت و اطاعت از عترت، راه ارتباطِ معرفتي و عملي نسبت به دين است و مواليان اهل‏بيت، هم دين‏شناس‏ترند، هم ديندارتر و هم فداكارتر در راه دين و قرآن.
اگر خداوند، به محبت و مودت اهل‏بيت فرمان داده است، از اين فرمان تكليف و حقي بر عهده ما پديد مي‏آيد و بي‏مهري و بي‏توجهي به اين دستور، ترك تكليف و تخلف از انجام وظيفه است.
حضرت علي(ع) مي‏فرمايد:
«عَليكم بِحُبّ آلِ نبيّكُم، فإنّه حَقٌّ اللّه‏ِ عليكم؛3 بر شما باد دوست داشتن خاندان پيامبرتان، كه اين، حق خداوند بر شماست.»
راستي با اين توصيه پيامبر اكرم چه كرده‏ايم كه از ما خواسته است:
فرزندانتان را با محبت من و محبت خاندان من تربيت و تأديب كنيد.»
چنين تربيتي، براي فرزندان مصونيت مي‏آورد. دل‏هاي شيفته اهل‏بيت و فرزندان آشنا و دوستدار خاندان پيامبر، كمتر در معرض فساد اخلاق و بي‏هويتي و خودباختگي در برابر فرهنگ بيگانه و وسوسه‏هاي شيطاني و انحرافات قرار مي‏گيرند. وقتي خداوند آنان را از لغزش‏ها مصونيت بخشيده است (عَصمكم اللّه‏ُ مِن الزَّلل)، اين عصمت اخلاقي در مرتبه نازل‏تري به هواداران و شيفتگان هم سرايت مي‏كند و دوستدار اهل‏بيت، دوستدار طاعت و پاكي و بندگي و قرآن و نماز و دعا و احسان به والدين و همكاري اجتماعي و كمك به محرومان و مبارزه با ظالمان هم خواهد بود.
آنان كه در صحنه‏هاي مختلف جهاد و امر به معروف و نهي از منكر و ياري مردم و دفع فتنه‏ها و عزت‏خواهي و ظلم‏ستيزي، از عصر امامان معصوم تا كنون، ميدان‏دار و حاضر و فعال بوده‏اند، مگر از علي‏دوستان و عاشقان حسين و محبان اهل‏بيت نبوده‏اند كه الگويشان در اين راه، «خاندان عصمت» بوده است؟ وقتي ما آنان را تجسم همه خوبي‏ها و پاكي‏ها مي‏دانيم و خطاب به آنان مي‏گوييم:
اين عشق و علاقه و ديدگاه و باور، اهل محبت را به «طاعت» مي‏كشاند و همدلي به همراهي منتهي مي‏گردد و اين محبت، بركت خانه و خانواده و نمك زندگي مي‏شود.
گوهر محبت اهل‏بيت، بسيار نفيس و قيمتي است. به گفته روايات، گناهان را مي‏شويد، دل را پاك مي‏سازد، مايه كمال دينداري انسان مي‏شود، وسيله برخورداري از شفاعت اهل‏بيت مي‏گردد، روز قيامت ايمني مي‏آورد و از آتش دوزخ نجات مي‏دهد، ثمره‏اي چون «بهشت»، پيامد اين محبت است، در آخرت هم دوستداران با دوست خود (اهل‏بيت) محشور مي‏شوند، و آثار و بركات فراواني دارد و در يك كلمه، به گفته حضرت رسول، سود دنيا و آخرت را به همراه دارد: «... فَو اللّه‏ِ ما اَحَبَّهُم اَحَدٌ اِلاّ رَبِحَ الدّنيا و الاخرةَ».6
اگر عشق و انس با خاندان پيامبر(ص) يك «وظيفه» است، تا چه حد خود و فرزندانمان به اين وظيفه عمل كرده‏ايم؟و ديگران را به اداي اين تكليف، فرا خوانده‏ايم؟ چرا فرزندان خود را با اين محبت بار نياوريم؟
والدين مي‏توانند با نامگذاري فرزندان به نام‏هاي اهل‏بيت، بردن فرزندان به مجالس جشن و عزاي امامان، بردن آنان به زيارت قبور و حرم‏هاي مطهرشان، برگزاري مجالس در ايام ولادت و شهادت معصومين در خانه‏ها، تشويق فرزندان براي خواندن كتاب در باره آنان، نوشتن مقاله و سرودن شعر در باره شخصيت آنان، شركت در مسابقه‏هاي مربوط به اهل‏بيت، راه‏اندازي اردوهاي زيارتي، معرفي اهل‏بيت به عنوان بهترين الگو در زمينه كمالات و خوبي‏ها، گفتن داستان‏هايي از سيره و زندگي آنان براي كودكان، نقل داستان‏هاي جذاب از دوستان و علاقه‏مندانِ اين خاندان، بيان خاطراتِ كرامت‏ديدگان و شفايافتگان از ناحيه اهل‏بيت، برگزاري جلسات و تأسيس هيئت‏هاي عزاداري، برخورد احترام‏آميز با نام و ياد ائمه پيش فرزندان و كوچك‏ترها، هديه و جايزه دادن به آنان به خاطر هم‏نام بودن با يكي از معصومان، ذكر فضائل و مناقب اهل‏بيت بر اساس روايات، و دهها راه و شيوه‏اي كه مي‏توان به كار بست، عشق اهل‏بيت و علاقه‏مندي به اين خاندان را در سرشت و نهاد و دل و جان فرزندانشان همچون بذري بكارند و همچون نهالي غرس كنند و پيوسته آن را آبياري و مراقبت كنند تا هر چه بالنده‏تر و ريشه‏دارتر شود.7
برقراري «رابطه با اهل‏بيت»، بر مبناي محبت و عشق، بسيار كارساز و ثمربخش است. نوجوانان كه در پي الگويند، مي‏توانند از شخصيت دوست‏داشتني آنان الگو و سرمشق بگيرند. البته مهارت والدين و استادان و مربيان و مسئولان فرهنگي در ارائه «سيماي الگويي» از آنان، در قالب‏هاي هنري و جذاب بسيار مهم است. به گونه‏اي بايد عمل كرد كه صاحبان اين «گوهر محبت»، از داشتن آن احساس سربلندي كنند و به اين شيفتگي و دلدادگي و الگوگيري از خاندان پيامبر اكرم، افتخار كنند و حاضر نشوند آن را با هيچ چيز ديگري عوض كنند و زبان حالشان اين شعر باشد كه:
امام صادق(ع) فرمود:
«لا تَسْتَصْغِر مَوَدَّتنا، فانّها مِن الباقياتِ الصّالحات؛8
مودّت و دوستي ما را كم و كوچك مشمار، چرا كه از باقيات الصالحات و شايسته‏هاي ماندگار است.»
اينكه امام امت(قدس سره الشریف) در مقدمه وصيت‏نامه خويش، مكرر با تعبير «ما مفتخريم كه ...» نسبت به پيروي از مذهب اهل‏بيت و داشتن پيشوايان و الگوهايي چون ائمه معصومين ابراز خرسندي و سربلندي مي‏كند، نشانه شناخت والا از ارزش و قيمت اين گوهر است.

پي نوشت :

1 ـ توبه، آيه 119.
2 ـ شوري، آيه 23.
3 ـ غررالحكم، حديث 6169.
4 ـ احقاق الحق، ج18، ص498.
5 ـ ابياتي از مثنوي «اهل‏بيت آفتاب» از نويسنده، «برگ و بار»، ص57.
6 ـ اهل البيت في الكتاب و السّنه، ص443.
7 ـ كتاب «عشق برتر» از نويسنده، به بحث پيرامون راههاي عملي ايجاد محبت اهل‏بيت پرداخته است.
8 ـ بحارالانوار، ج16، ص356.
9 ـ برگ و بار، ص62.

منبع:www.seraj.ir